مدح و شهادت حضرت امام رضا علیهالسلام
فتاده سخت در بستر، ولی چشمی به در دارد به چشم نیمبازش، چشم بر راه پسر دارد رسد عطر گُل روی جوادش بر مشام او دلی از غـنچه بهر دیدن او تنگتر دارد ازاین پهلو به آن پهلو، به خود پیچد درآن حُجره چه گویم من که زهر کین، چه کاری با جگر دارد جوادش مثل پروانه به گرد شمع میسوزد دلی از آتش داغ پدر، چون شعلهور دارد کنار بسترش زهرا، نشسته با فغان، گویا ز غمهای دل فرزند، دستی بر کمر دارد نه فرزندش نه مادر، چشم از او بر نمیدارد به امیدی که سر از بسترش، یک لحظه بر دارد دوباره شد به پا شور محّرم در وجود ما که او عزم سفر در آخر ماه صفـر دارد چه میداند کسی حال جواد غم گسارش را که او امشب شب شام غـریبان پدر دارد »وفایی» سینهات را بیتالأحزان غم او کن که هرکس را ببینی در عزایش چشم تر دارد |